همشنوی
  • صفحه اصلی
  • آرشیو شمارگان
  • تماس با ما
  • اهداف و خط مشی
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
همشنوی
بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
صفحه اصلی دسته‌بندی نشده

«بی خردی و  انقلابی گری متظاهرانه»

site_admin توسط site_admin
15/03/2024
در دسته‌بندی نشده
39 0
0
«بی خردی و  انقلابی گری متظاهرانه»
32
اشتراک گذاری ها
356
بازدیدها
اشتراک گذاری در توییتراشتراک گذاری در فیسبوک

سید عباس حسینی داورانی/ دکترای جامعه شناسی سیاسی

تورستن وبلن جامعه شناس و اقتصاددان مکتب نهادگرایی در تشریح وضعیت اجتماعی نظام سرمایه‌داری و چگونگی هزینه‌کرد طبقات مرفه جامعه، از مفهوم «مصرف متظاهرانه» استفاده می‌کند. وی این ایده را پیش کشید که مصرف متظاهرانه، مصرف آن کالایی است که نه برای معاش و یا ضرورت بلکه برای نشان دادن شان و منزلت است تا مبنایی برای تمایز بیافریند. پی‌یر بوردیو نیز این نوع مصرف را راهکاری برای تمایز می‌داند اما آن را «خودنمایی ناشیانه» و نمایش تجملات نسنجیده و نا به جا برای کسب تشخص تعریف می‌کند.

با الهام از این نظریه، اما می‌توان گفت مصرف متظاهرانه افقی بسیار بالاتر از کالای مادی دارد. هرگونه اظهار نظری بدون پشتوانه، استفاده از واژگان و مفاهیم دهن پرکن بدون شناخت دقیق آن‌ها یا اظهارات پرطمطراقی که گوینده بار معنایی واژگان را نیز نداند نوعی مصرف  متظاهرانه از برای تمایز و تشخص است، که این در سویگان جورواجور جامعه ایرانی دیده می‌شود. از جمله این سویگان، کنش‌ها و گفتارهای سیاسی است که جریان‌های مختلف هر کدام با نگاه خود به آن چنگ می‌زنند و حتی گاهی موجبات استهزایشان را مهیا می‌کنند. «انقلابی گری» از جمله این مصارف گفتاری است که در جریان شناسی سیاسی جامعه ایرانی بسیار پررنگ بوده به طوریکه از کاربرد عمیق و کنه راستین آن روزاروز فاصله گرفته و در فضای امروز، کارکردی پر از تظاهر به جهت تمایزیابی‌هایِ الزامیِ دنیایِ تقابلاتِ سیاسی به کار گرفته می‌شود. بار متظاهرانه این مفهوم تا آنجاست که همه جریان‌های موجود و فعال داخل کشور خود را انقلابی می دانند و یکدیگر را به نا انقلابی، بی انقلابی و ضد انقلابی متهم می‌کنند. این اتهام افکنی چندسویه به درستی همان چیزی است که کارکرد انقلابی‌گری را متضاهرانه و  تمایزطلبانه کرده است.

 این تمایزطلبی در تمسک به انقلابی‌گری از همان لحظه نخست انقلاب اسلامی تا کنون به ویژه در دو دهه گذشته جریان شناسی سیاسی ایران را دچار سرگیجه کرده است، سرگیجه‌ای که تنها بر مدار تک بعدی انقلابی‌گری متظاهرانه و متکلمانه و متکلفانه می‌چرخد، زیرا علیرغم آنکه مکررا از پایان جناح‌بندی‌های سیاسی سخن به میان می‌آورند و هر کدام مدعی‌اند که در قالب های تنگ حزبی و جناحی نمی گنجند، برای آنکه استقلال خود را فریاد بزنند ملاک و معیار کنش و واکنش سیاسی خود را انقلابی‌گری می‌دانند. اما این معیار در غفلت از خردگرایی و تعقل سیاسی، آن اندازه واگویه شده که خود معیاری برای تمایز طلبی و تقابلات سیاسی به کار گرفته می‌شود، آسیب جدی این نگره آن است که وقتی پای تقابل گرایی به میان می آید، انقلابی گری می‌تواند برخوردار از معانی گوناگون شود و راه برای تحریف و تاویل‌های بی‌مایه از آن گشوده شود. که خود مسئله‌ای مبسوط است.  اما به طور کلی تحلیل فراز و نشیب جریانات سیاسی به ویژه از 20 سال گذشته، الگویی را پیش روی ما قرار میدهد که می‌توان ادعا کرد در صورت تکرار همین رویه که ظاهرا قصد تکرار شدن نیز دارد، آینده سیاسی ایران از حیث جریان شناسی، آینده‌ای گیج و عجیب و یا حتی ترسناکی خواهد بود. بی خردی و تقابل با عقلانیت شاید شاه کلید توصیف پراتیک  مصرف متظاهرانه انقلابی گری باشد.

تقابل‌های گفتمانی مجمع روحانیون و جامعه روحانیت و «چپ» و «راست» و فراز و نشیب آن‌ها از ابتدای انقلاب تا دهه 70، در بحبوحه هفتمین انتخابات ریاست جمهوری وارد تقابل «ناطقی‌ها» و «خاتمی‌ها»  و تولد «اصلاحات» شد. مخالفین خاتمی و اصلاحات این جریان را متعارض با انقلاب می‌دانستند، این در حالی بود که برخی از جامعه‌شناسان انقلاب از جمله «نیکی آر کدی» پیروزی و عملکرد خاتمی را بازگشت به آرمان‌های انقلاب 57 معرفی کردند. اما با تمام چالش‌ها و مسائل جورواجور، اصلاحات که به ضدانقلابی یا نا انقلابی‌گری تفسیر شده بود، رقیب گفتمانی قدرتمندی به خود ندید. اما انتخابات سال 84 روح تازه‌ای در کالبد جریان سیاسی ایران دمید و در سطح کلان زمینه حاشیه نشینی کامل اصلاحات رقم خورد. ناطقی‌های سال 76 در سال 84 که از شیخ نور فاصله گرفته بودند، علی لاریجانی را مصداق رئیس جمهور در طراز انقلاب می‌دانستند؛ اما بسیاری از جوانان دل خود را به محمود احمدی نژاد خوش کردند، انگار حرف تازه‌تری داشت و در دوره دوم انتخابات ریاست جمهوری، ناطقی‌ها، احمدی نژاد را در برابر اکبر هاشمی رفسنجانی یک انقلابی تمام عیار معرفی کردند. 

در همین دوره بود که دو مفهوم «اصول‌گرایی» و «اصلاح‌طلبی» یکه تاز ادبیات سیاسی ایران شدند. سیاست‌ورزی احمدی نژاد و فضای ایجاد شده اما خواسته یا ناخوسته منادی تکثرگرایی شد. احمدی نژاد که از همان ابتدا مشخص بود که نه در بند اصلاح طلبی است و نه متمایل به اصول گرایی به جهت ایجاد تمایز سیاسی با جریانات موجود، خود را خادم مردم و مدافع انقلاب نامید و همین ادبیات بود که سرآغاز مصرف متظاهرانه انقلابی گری و تکثرگرایی شد. اما این تکثرگرایی نه به صورت افقی بلکه وضعیت عمودی در جامعه ایران پیدا کرد. برخی دوستان و نزدیکان احمدی نژاد، پس از قهر 11 روزه او در سال 90 از او دور شدند، اما متاثر از «احمدی‌نژادیسم» و از برای ایجاد تمایز با شخص رئیس جمهور، پای در رکاب «پایداری» گذاشتند و جریانی تازه را به جامعه معرفی کردند، جریانی که در پی پیاده‌سازی واقعی آرمان‌های انقلابی بود. اما با این وجود پایداری همچنان در ذیل جریان غالب یعنی اصول گرایی تعریف می‌شد. نه تنها عموم مردم بلکه سیاسیون نیز آن‌ها را در یک رده می‌پنداشتند که گاها سلایق متفاوتی دارند.

 در میانه تقابل اصول گرایی و اصلاح طلبی و با رویه شورای نگهبان ناشی از حوادث سال 88، اصلاحات یقینا با مرگ روبرو شد. حتی حسن روحانی که اصلاحات حامی او شد و پیروز انتخابات، از بدنه اصول گرایی بود. آن چنان که ناطقی‌ها مجبور به حمایت از احمدی نژاد شدند، اصلاحات نیز نامزدی استیجاری را برای خود شناسایی کرد. دوران ریاست جمهوری روحانی اما متفاوت از دوران خاتمی بود. تقابل گفتمانی در دوره روحانی بسیار شدیدتر  جلوه کرد. روحانی که خود به  انقلابی گری شناخته می شد، اما از سوی منتقدین و مخالفان سیاسی‌اش به نا انقلابی گری، خیانت و غرب‌خواهی معرفی شد.«برجام» در این دوره مبنایی بر شناسایی متظاهرانه انقلابیون و غیرانقلابیون درآمد. هر آنکه مخالف برجام بود در دایره انقلاب و هر آنکس که هواخواه برجام بود اگر نه ضدانقلاب اما انقلابی نیز به شمار نمی‌آمد و میدان دار اصلی این تفکر جریان پایداری بود که رفته رفته می‌رفت تا ارکان قدرتی خود را از حیث گفتمانی استوار بخشد زیرا از منظر تحلیل گفتمان، هرچه فضای تقابل گفتمانی شدیدتر باشد گفتمان رقیب احتمال پیروزی بیشتری دارد و برجام این فرصت را برای پایداری ها فراهم کرد تا آنها در فرایند مصرف انقلابی‌گری برای خود تشخصی دست و پا کنند. در این میان حتی علی لاریجانی که روزگاری در مدار انقلابی تعریف می‌شد، به دلیل حمایت از برجام و تصویب آن، فرایند تخریب و حذفش آغاز شد.

رفته رفته وضعیت به گونه‌ای شد که از حاکمیت یکدست سخن به میان آمد.  در این مسیر جریانی که ریشه در احمدی  نژادیسم داشت نقش پررنگی ایفا کرد. این جریانِ بادآورده که محصول مشارکت سیاسی پایین جامعه و قهر مردم با صندوق رای بود، رفته رفته جای خود را در سیاست ایران باز کرد و با حذف اصلاح طلبی، دوگانه تقابل سیاسی در ایران میان اصول گرایان و پایداری‌ها ادامه یافت و این دو برای تقابل خود باید به چیزی چنگ می زدند تا در بازی سیاست کسب مشروعیت کنند و آن «مفهوم انقلابی‌گری» بود.

اما انتخابات مجلس دوازدهم نشان داد که این روند بی خردی همچنان با قدرت در حال پیشرفت است. جدای از اینکه تقابل میان اصول گرایان و پایداری وجود داشت و هر دو خود را داعیه‌دار تفکر انقلابی می دانستند اما، انتخابات دوازدهم مجلس آیینه‌ای از گروه‌های متکثر سیاسی اصول گرایی و پایداری با لیست‌های جدا از هم بود که هر کدام داعیه انقلابی داشتند. اما نکته جالب که همان الگوی جریان شناسی سیاسی را نشان می‌دهد، تقابل‌های پایداری با پایداری بود. در این انتخابات پایداری‌ها خود به سه جریان تقسیم شدند. پیروزی تقریبی پایداری پس از انتخابات فضای روشن تری از جریان شناسی سیاسی را نشان می دهد، به طوری که میان پایداری­ها و اصول گرایان (تحت عناوین مختلف) شکاف و تقابل بسیاری روبرو شده است. اظهار نظرهای شخصیت‌ها و رسانه‌های این دو نسبت به هم فضایی را نشان می‌دهد که مصرف متظاهرانه انقلابی‌گری کلید فهم آن است.

روزگاری که برخی اصولگرایان، بزرگتر هایشان را پدرخوانده و سازش کار خواندند که جایی در دایره انقلابی‌گری ندارند، اکنون همین اتهام را به خود از سوی پایداری‌ها که روزگاری همراه و هم مسلک هم بودند می شنوند. به نظر می‌آید پایداری در این انتخابات به طور کامل از اصول گرایان عبور کرد و احتمال این که جریان اصولگرایی با هر تعریف و عنوانی به حاشیه رود فراوان است، اما بازی سیاسی بازی تقابل است و پایداری‌ها در این انتخابات خود به 3 جریان پایداری، شریان و صبح ایران تقسیم شدند که علیرغم نزدیکی به هم، اما تفاوت‌هایی دارند و این چیزی است که فضای دیگری را احتمالا در آینده جریان شناسی سیاسی ایران با تمسک به انقلابی‌گری رقم می زند.

تحلیل‌ها آشکارا بر این گواهی می‌دهند که تقابل انقلابی و ضد انقلابی، تقابل چپ و راست، تقابل اصلاحات و اصول گرا، تقابل اصول گرا با اصول گرا (پایداری)، در آینده بسیار نزدیک به تقابل پایداری با پایداری می‌رسد و این دسته‌بندی نیز تماما بر مبنای انقلابی گری متظاهرانه خواهد بود.

تقابل بر مدار انقلابیگری متظاهرانه اما پایان ندارد. اگر در بر همین پاشنه بچرخد به زودی گروه‌هایی اعلام موجودیت می کنند که پایداری‌های امروز را غیرانقلابی، پدرخوانده، سازشکار و منفعت طلب می دانند و برای مشروعیت بخشی به کنش‌های نابخردانه‌تر خود و تقابل گفتمانی، از انقلابی‌گری استفاده خواهند کرد.

اما این همه رقابت برای آنکه بگویند ما انقلابی تریم، نتیجه تکثرگرایی عمودی است که شاخ و برگ درخت بی‌خردی بوده و آینده ای ترسناک را در جریان شناسی سیاسی رقم می زند.

توئیت8اشتراک گذاری13اشتراک گذاری
site_admin

site_admin

دسته بندی

  • ارشیو شمارگان
  • دست نوشته
  • دسته‌بندی نشده
  • طبیعت

اخبار اخیر

انقلاب اخلاقی، راهی برای رهایی

انقلاب اخلاقی، راهی برای رهایی

22/11/2024
«دانش هنجارساز» و «خرد هنجارسنج»: دو انگاره فرهنگ رسمی و غیر رسمی

«دانش هنجارساز» و «خرد هنجارسنج»: دو انگاره فرهنگ رسمی و غیر رسمی

07/09/2024

خوش آمدید!

به حساب خود در زیر وارد شوید

رمز عبور را فراموش کرده اید؟

رمز عبور خود را بازیابی کنید

لطفا نام کاربری یا آدرس ایمیل خود را برای بازنشانی رمز عبور خود وارد کنید.

ورود به سیستم

افزودن لیست پخش جدید

بدون نتیجه
مشاهده تمام نتایج
  • صفحه اصلی
  • آرشیو شمارگان
  • تماس با ما
  • اهداف و خط مشی

آیا مطمئن هستید که می خواهید قفل این پست را باز کنید؟
زمان بازگشایی قفل : 0
آیا مطمئن هستید که می خواهید اشتراک را لغو کنید؟